ردیف | نام و نام خانوادگی | تلفن همراه | تلفن گروه | وبلاگ / سایت گروه | ایمیل گروه | |
1 |
|
|
|
|
|
|
2 |
|
|
|
|
|
|
3 |
|
|
|
|
|
|
اعلام وصول فعالیتهای گروه های آموزشی مناطق و نواحی استان کرمانشاه و امتیاز مربوطه
ردیف | ناحیه/منطقه | امتیاز | رتبه در استان |
1 | اسلام آباد | 82 | 3 |
۲ | باینگان | 3 | 23 |
۳ | بیستون | 28 | 12 |
۴ | پاوه | 18 | 16 |
۵ | ثلاث | 10 | 20 |
۶ | جوانرود | 63 | 7 |
۷ | حمیل | 37 | 9 |
۸ | دالاهو | 58 | 8 |
۹ | دینور | 5 | 21 |
۱۰ | روانسر | 32.5 | 10 |
۱۱ | سرپل زهاب | 19 | 15 |
۱۲ | سنقر | ۷۱ | 6 |
۱۳ | صحنه | 14.5 | 18 |
۱۴ | قصرشیرین | 24 | 13 |
۱۵ | کنگاور | 72 | 5 |
۱۶ | گواور | 13.5 | 19 |
۱۷ | گهواره | 2۱.5 | 14 |
۱۸ | گیلان غرب | 15.5 | 17 |
۱۹ | ماهیدشت | 1 | 24 |
۲۰ | ناحیه 1 | 73 | 4 |
۲۱ | ناحیه 2 | 95 | 1 |
۲۲ | ناحیه 3 | 90 | 2 |
۲۳ | نوسود | 4 | 22 |
۲۴ | هرسین | 31 | 11 |
بایادونام خداوباتبریک سال نوخدمت همکاران وخوانندگان گرامی ، سال جدید را با کلام شیوا ونغز امام خمینی (ره ) وشادباش مجدد شروع کرده ایم : " بی شک بالاترین و والا ترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهای اقتصادی،سیاسی،صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش می کند و بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد استقلال و موجودیت هر جامعه از فرهنگ آن نشات می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است."
صحیفه امام جلد 15 صحفه
به نام خدا
بررسی تحرک اجتماعی در ایران
مقدمه
تحرک اجتماعی[1] یکی از پدیده های اجتماعی است که بر اثر تفاوت های اجتماعی ، بی عدالتی ها و به طور کلی بر اثر نابرابری های اجتماعی به وجود می آید.
تحرک اجتماعی عبارت از ، جابجایی افراد یا واحدهای خانوادگی در نظام گروه های اجتماعی، شغلی یا نظام طبقات اجتماعی می باشد. ( بودن2، 1989) در هر جامعه ای و در هر زمانی این پدیده با اشکال مختلف همانند تحرک اجتماعی عمودی ، افقی ، ساختی ، درون نسلی و ... وجود دارد.
علت وجودی تحرک اجتماعی در جوامع این است که همیشه در جامعه فرصت هایی می باشد
که این
فرصت ها برای عده ای وجود دارد که همان فرصت ها برای دیگران مهیّا نمی باشد و چون
افراد فاقد آن فرصت ها در پی کسب موقعیتی هستند که فاقد آنند، بنابراین تحرک
اجتماعی وجود دارد. (پین3،1987)
تحرک اجتماعی با فرصت های شغلی جامعه نیز ارتباط داشته و با مفهوم تحرک شغلی آمیخته است.
ساندرز4 معتقد است که تحرک اجتماعی با تغییر ساختار
سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی جامعه هم ارتباط دارد ، چرا که در اثر انقلاب ها و
تغییرات حکومتی یا پیروزی یک حزب سیاسی یا ائتلاف گروه های خاصی درانتخابات ریاست
جمهوری یا پارلمانی یک کشور زمینه ی تغییر پایگاه اجتماعی را ایجاد می کند.
(ساندرز ،1990)
بنابراین تحرک اجتماعی یکی از پدیده های مهم اجتماعی است که در همه ی جوامع دولت ها بایستی به آن توجه کرده و زمنیه ی آن را برای کلیه افراد جامعه به اشکال مختلف در مقیاس های متفاوت ایجاد کند.
بیان مسئله
همانطور که اشاره شد تحرک اجتماعی در همه جوامع وجود دارد. اما در هر جامعه ای نوع، شدت و میزان و عوامل ایجادی آن با جوامع دیگر متفاوت می باشد. از جمله ارتباط های مهم، ارتباط بین طبقه اجتماعی با تحرک اجتماعی است که در اکثر جوامع وجود دارد.
تحرک اجتماعی در کشور ایران وابسته با تأثیر اعتقادات همگانی ، ارتباطات افراد با یکدیگر ، عرف، سنت، عادات و مجموعه ی عوامل دیگر است که در زیر به آن اشاره می گردد.
در جامعه ی ایران بعضی از فعالیت های عمومی ، زمینه ای برای تحرک اجتماعی برای
صاحبان خود ایجاد
می کند که همین امر می تواند یکی از عوامل
تحرک اجتماعی در کشور باشد. هر چند این فعالیت ها دولتی یا جنبه ی عمومی همانند
پزشکی یا تجارت داشته باشد.
در کشور ایران نه تنها شغل ، بلکه میزان در آمد وضعیت اقتصادی باعث تحرک اجتماعی می شود. استفاده از درآمد معین وسیله ای است برای رسیدن به نقش هایی که میزان معینی وجهه ی اجتماعی ایجاد می کند. پین 1 (1987) معتقد است که : همیشه درآمد باعث تحرک اجتماعی نمی گردد، چون که طرز استفاده از درآمد نیز بر تحرک اجتماعی مؤثر است مثلاً عده ای در آمد را برای رسیدن به مراتب بالای علمی و افزایش سطح تحصیلات یا افزایش منزلت اجتماعی استفاده می کنند. بر عکس عده ای دیگر درآمد را فقط برای افزایش درآمد استفاده می کنند. برای مثال یک تاجر با افزایش درآمد خود فقط سرمایه خود را اضافه کرده و همان تاجر با وضعیت قبلی می ماند.
در کشور ایران سطح تحصیلات و نوع آن نیز در امر تحرک اجتماعی هنوز نقش تعیین کننده ای دارد. مخصوصاً اگر تحصیلات در سطح عالی باشد، زمینه ارتقاء به طبقات بالا را فراهم می کند.
علاوه بر مواد اشاره شده در بالا خانواده، عوامل سیاسی، رشد سریع دیوان سالاری و توسعه ی شهر نشینی درامر تحرک اجتماعی در ایران مخصوصاً در گذشته نقش اساسی داشته است. نام خانواده و سوابق تاریخی و خانوادگی بعضاً زمینه ساز تحرک اجتماعی بوده است، مخصوصاً برای خانواده هایی که در زمان خاصی در جامعه دارای نقش اقتصادی و اجتماعی خاصی بوده اند محسوس تر است. البته نقش این عامل امروزه رو به کاهش می باشد. هم چنین در ایران ، عوامل سیاسی در امر تحرک اجتماعی نقش اساسی داشته است ، برای مثال بعد از اصلاحات ارضی با بخشیدن مقداری از زمین ها به زارعین که بیشتر با اهداف سیاسی همراه بود. زارعین با دریافت زمین به طبقه خرده مالک ارتقاء یافتند. (ادیبی، 1354)
گسترش سریع دیوان سالاری کشوری و لشگری نیز از عوامل تحرک در کشور ایران بوده است. توسعه اجتماعات شهری و رشد شهرنشینی نیز باعث ایجاد طبقات اجتماعی جدید در شهرها شد و زمینه را برای تحرک اجتماعی عده ای از افراد به وجود آورد. برای مثال ایجاد طبقه تاجر و صراف به علت نیاز دهقانان به پول باعث تشکلی طبقه دلالان شد و عده ای از طبقات پایین همانند خرده مالکین جزء ، به طبقه تجار و صراف ارتقاء یافتند. ( ادیبی، 1354)
علاوه بر مجموعه عوامل فوق، دو عامل انقلاب و جنگ به طور کلی بر ساخت اجتماعی کشور نقش اساسی داشته است . انقلاب اسلامی از جمله عواملی است که در کشور سلسله مراتب قشربندی اجتماعی را به طور کلی تغییر داد و ساخت طبقاتی کشور را نیز دگرگون ساخت و تا حدودی ملاک های تحرک اجتماعی را تغییر داد. زمینه تحرک صعودی را برای عده ای فراهم ساخت و باعث شد عده ای از افراد گرفتار رکود در تحرک صعودی خود شده یا تحرک نزولی بدست آورند، عده ای از افراد فقیر ، ثروتمند شده و عده ای دیگر فقیر شوند. هم چنین در بعد تحصیلات بعد از انقلاب زمینه ی ادامه تحصیل برای اکثریت افراد طبقه پایین فراهم گردید و باعث شد آن ها به مراتب بالای تحصیلی رسیده و تحرک اجتماعی صعودی کسب نمایند.
در ایران جنگ با عراق در سلسله مراتب اجتماعی تأثیر زیادی داشت. چون که با دگرگونی های اقتصادی و مالی که با تغییرات عمیق در وضع افراد به وجود آورد همراه بود. مخصوصاً از نظر مادی باعث تحرک صعودی عده ای و تحرک نزولی عده ای دیگر شد.
البته جنگ را می توان یکی از عوامل همطرازی اجتماعی دانست. منظور این است که همه ی افراد جامعه را از نظر امکانات، خدمات و موقعیت اجتماعی در یک سطح قرار می دهد. (بوتول، 1376)
اما در کشور ایران با تداوم جنگ بعضی از افراد و قشرهای اجتماعی از موقعیت و فرصت های به وجود آمده ناشی از اقتصاد جنگ ، به تدریج مزایای اجتماعی بیشتری را به خود اختصاص دادند و بدین ترتیب نیز توانستند باعث تغییر سلسله مراتب پایگاه اجتماعی خود شده و تحرک اجتماعی صعودی پیدا کنند. با پایان رسیدن جنگ و شروع بازسازی جریان بهره گیری از مزایای اجتماعی و اقتصادی به شکلی جدید آغاز گردید. صاحبان سرمایه و وابستگان مناصب حکومتی و بعضی آن هایی که در سیستم حکومتی و دولتی قرار داشتند و یا به شکلی غیر مستقیم با آن مرتبط بودند با استفاده از این موقعیت و دست یابی به اطلاعات و تصمیم گیری ها و برنامه های دولتی ، به صورت هوشمندانه و زیرکانه از شرایط ، موقعیت و فرصت های ایجاد شده بیشترین بهره برداری را به سود خود و وابستگان و گروه های وابسته به خود به عمل آوردند و در این زمان نیز همین افراد و وابستگان آنان توانستند سلسله مراتب پایگاه اجتماعی خود را تغییر داده و بر تحرک اجتماعی صعودی خود روندی رو به افزایش ایجاد کنند.
منابع و مأخذ:
الف: کتاب های فارسی
1.ادیبی حسین ،1354 جامعه شناسی طبقات اجتماعی ، تهران انتشارات دانشکده علوم اجتماعی و تعاون.
2.بیرو آلن ، (1376)، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی ، تهران ، انتشارات کیهان
3. بوتول گاستون، (1376)، جامعه شناسی جنگ، ترجمه هوشنگ فر خجسته ، تهران ، کثرت انتشارات علمی و فرهنگی.
4.گرب. ادوارد. ج، (1373) ، نابرابری اجتماعی ( دیدگاه های نظریه پردازان کلاسیک و معاصر)، ترجمه محمد رضا سیاهپوش ، احمد رضا غروی نژاد، تهران، نثر معاصر.
5.لوید پیتر، (1371) ، طبقه کارگر در جهان سوم ، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران ،نشر همراه.
1- Social Mobility 2- Boudon 3- Payne 4- Saunders
انتقاد افروغ از تبعیت ریاکارانه از ولایت فقیهکد مطلب : 104985 29 بهمن 1390 ساعت 13:27
یک نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی گفت: نماینده مطلوب برای مجلس شورای اسلامی نمایندهای است که مستقل، پاک و شجاع و معرف نیازهای واقعی مردم باشد و اهل لابی نباشد.
عماد افروغ در گفتوگو با ایسنا، در ارزیابی از وضعیت اخلاق در شرایط کنونی جامعه ایران، با بیان اینکه «همواره به دنبال پاسخی درخور درباره رابطه اخلاق و سیاست بودهام»، گفت: ریشه این پرسش در ذهن من به این مساله برمیگردد که ما با یک معضل بیتوجهی و حتی بیحرمتی به اخلاق مواجه هستیم، به این معنا که نه تنها به اخلاق توجه نمیشود، بلکه هتک شده و آموزههای دینی و عقیدتی ما در مورد اخلاق پایمال میشود.
وی با بیان اینکه «بحث رابطه اخلاق و سیاست، فراتر از یک بحث صرفا نظری است»، این پرسش را مطرح کرد که «ریشههای بیتوجهی به اخلاق در جامعه چیست؟» و سپس ابراز عقیده کرد: فضای جامعه ما بیش از حد سیاستزده و اقتصادزده است؛ به طوریکه جایگاهی که میتوان برای اخلاق و فرهنگ متوقع بود، به محاق رفته است.
وی با بیان اینکه «سیاستزدگی بیش از حد به عنوان یکی از عوامل اصلی بیاخلاقیها در جامعه ایران است»، تصریح کرد: درباره اینکه تبعات سیاستزدگی مفرط چیست، باید گفت هرچه باشد، اخلاقی نخواهد بود. رک و صریح بگویم، اکنون جامعه به گونهای است که گویی همه میخواهند با نشاندادن تبعیت محض از ولیفقیه گوی سبقت را از یکدیگر بربایند اما بر خیلیها روشن است که این تبعیتها آنچنان هم صادقانه و خالصانه نیست. گاهی کسانی دم از تبعیت از ولایتفقیه میزنند که یا در قدرتاند یا میخواهند به قدرت برسند. فکر میکنم این مساله در شکل ناصادقانه و ریاکارانه آن باید به عنوان یک بیماری اخلاقی مورد توجه قرار گیرد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: باید دید تبعیت از ولایت فقیه با چه درک و نیتی مطرح میشود و آیا کسانی که دم از تبعیت محض از ولایت فقیه میزنند درک و نیت درستی از آن دارند و آیا مبانی عقلی آن را میدانند؟ هرگز با سطحیاندیشی، جاهل پنداشتن مردم و بدون ارائه درک صحیح از ولایت فقیه نمیتوان دفاع درستی از آن انجام داد. بسیاری از کسانی که دم از ولایت فقیه میزنند این پرسشها را مطرح نمیکنند؛ چراکه با نگاه فرصتطلبی به آن مینگرند و اینگونه پرسشها را مانع کار خود میدانند.
افروغ خاطرنشان کرد: بسیاری افراد نیز ممکن است نیت خالصی در این رابطه داشته باشند که من آن را نفی نمیکنم. برای مثال، بهطور قطع از یک فرد نظامی توقعی بیش از یک تبعیت محض و بیچونوچرا و ضرورتا توجه به مبانی مفهومی، فلسفی و عقلی آن نیست؛ ولو اینکه یک چنین فرد نظامی، لباس سیاست بر تن کرده باشد؛ اما برای من به عنوان فردی که در مقام نظریهپردازی با مفاهیم اسلامی و اندیشه امام(ره) و رهبری آشناست، تبعیتگرایی صوری که موجب توجیه یا مالهکشی بر یکسری سیاستهای زشت و ناروا شود، قابلقبول نیست.
وی به ذکر مصداقی درباره صحبتهای خود پرداخت و گفت: شاهد مثال من، رد صلاحیت یکی از نمایندگانی است که در تایید تذکر یکی دیگر از نمایندگان مجلس در اعتراض به صحبتهای من در شبکه اول سیما، داد اسلامخواهی، توجه به باورهای دینی مردم و ولایتمداری سرداد.
این نماینده پیشین مجلس در ادامه اظهار کرد: اگر عقلا و علما بر دهان کسانی بزنند که میخواهند از طرح بحث ولایت فقیه بهرهبرداری کنند، تا حدودی بستر برای توجه به اخلاق فراهم میشود. بیشترین جنس بیاخلاقیها از جنس غیریتسازیهای کاذب و صفرویک کردنهای نارواست و اینکه یکی را طرفدار ولایت و دیگری را متهم به ضدیت با آن کنند. اگر معتقدیم ولایت فقیه ریشه عقلی دارد ـ که دارد ـ در جامعهای که در راس آن ولیفقیه است، باید شاهد تجلی عقلانیت باشیم.
وی با اشاره به اینکه «برخی دیگر از مصادیق بیاخلاقی، به تهمتهای سیاسی و اخلاقی مربوط میشود»، افزود: این نوع مواجهه سیاسی که در آن، بیش از اینکه خود و شایستگیها و کارنامه خود را عرضه کنیم، به دیگری بپردازیم و به جای نقد تفکر طرف مقابل، شخصیت او را تخریب کنیم، از مصادیق بارز آن است.
این جامعهشناس، در آسیبشناسی وضعیت کنونی جامعه از لحاظ اخلاقی، با بیان اینکه «توقع این همه بیاخلاقی را نداشتیم»، اظهار کرد: هرچند گفتیم که ریشه این بیاخلاقیها به سیاستزدگی بیش از حد جامعه برمیگردد، اما قطع نظر از اینها میتوان گفت که وقتی برخی افراد برای پیشبرد اهداف خود هر چیز را مباح میدانند و به تعبیری برای آنها هدف، وسیله را توجیه میکند، این مساله خواهناخواه به جامعه سرریز میشود. کسانی که با تفکر ماکیاولیستی منویات خود را پیش میبرند، نباید توقع داشته باشند که دیگران اخلاق را رعایت کنند و در حالیکه عدهای به این مساله که همه چیز سود و قدرت نیست توجه نمیکنند، نباید انتظار داشت که جامعه آن را رعایت کند.
وی درباره چگونگی گسترش اخلاق در جامعه نیز توضیح داد: نحوه مواجهه ما با این موضوع کامل و کافی نیست. به طور دائم به توصیه اخلاقی و تدوین منشورهای اخلاقی توجه میشود، اما مشکل ما توصیه نیست، بلکه مشکل در عمل است. دستگاهی که باید با بیاخلاقیها برخورد کند ـ یعنی قوه قضاییه ـ زمانی که زشتی اخلاقی فراگیری در جامعه مشاهده میکند، باید به عنوان مدعیالعموم وارد شود و برخورد کند. ما مشکل قانون نداریم، بلکه مشکل در عمل به قانون است.
افروغ درباره منشاء بیاخلاقیها در جامعه نیز اظهار کرد: بیاخلاقیها همیشه وجود داشته و دلیل آن هم این است که نتوانستهایم تعریف روشنی از قدرت ارائه دهیم و قدرت، تنها به قدرت سیاسی تقلیل پیدا کرد و از قدرتهای غیررسمی یعنی قدرت اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی غفلت کردیم و این مشکل همواره در جامعه ما وجود داشته است، یعنی بیاخلاقی کم و زیاد شده، ولی هرگز محو نشده است.
این تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی تاکید کرد: ما باید نوع تلقی خود را از انقلاب، قدرت، مصلحت و مسائلی از این دست درست و شفاف کنیم. قدرت، ابزاری بیش نیست و هدف این است که ارزشها در جامعه برقرار شود. بهرغم همه موفقیتها و با وجود اینکه اخلاق و عدالت اجتماعی از شعارهای کلیدی انقلاب محسوب میشدند، همواره با دو مساله بیاخلاقی و بیعدالتی اجتماعی مواجه بودهایم.
وی درباره ضرورت فراهم آوردن بستر قانونی برای بیان نقدها و نظریات مختلف نیز گفت: قانون، بستر را فراهم کرده و فصل سوم از قانون اساسی مربوط به حقوق ملت است و در آن تصریح شده که نباید به نام امنیت و استقلال، آزادی و حقوق مردم سلب شود و ضمانتهای کافی در مورد آزادی بیان در آن گنجانده شده است؛ البته در فضای سیاستزده، قطعا آزادی بیان نیز سلب خواهد شد و این هیچ ربطی به قانون ندارد. قانون به حد کافی به آزادی توجه کرده است و البته باید به آن عمل شود و اگر قوه قضاییه نظارت بهتری داشته باشد، فضای نقدپذیری نیز بهتر میشود.
افروغ در بخش دیگری از این گفتوگو، به برخی ویژگیهای اصلی یک نماینده مجلس اشاره و تاکید کرد: یک نماینده مطلوب برای مجلس شورای اسلامی، نمایندهای است که مستقل، پاک و شجاع باشد. یک نماینده مجلس باید اهل لابی نباشد و درعوض، معرف نیازهای واقعی مردم باشد.
وی با تاکید بر ویژگیهایی نظیر «استقلال، شجاعت و پاکی» به عنوان ویژگیهای ضروری یک نماینده مجلس گفت: دلیل اصرار من بر این ویژگیها این است که اگر یک نماینده مجلس، زشتی را در جامعه دید، باید با کمال شجاعت آن را فریاد بزند، با کانونهای قدرت و ثروت میانه خوبی نداشته باشد و به راحتی جذب لابیها نشود. یک نماینده مجلس باید شخصیتی از خود بروز دهد که به هر قیمتی قابل خرید نباشد تا کسی به خود جرات ندهد که برای خریدنش به سراغ او برود، اما متاسفانه این زشتیها را در برخی مجالس شاهد بودهایم.
این کارشناس مسایل سیاسی و اجتماعی در پایان گفت: مجلسی که نماینده آن شجاع نباشد یا اهل لابی باشد، از در راس بودن میافتد و قوانین آن به راحتی نقض میشود. نماینده باید به گونهای برخورد کند که فرصت را از کسانی که میخواهند مجلس را از راس بیندازند، بگیرد.